پیران ویسه

پیران ویسه، از قهرمانان شاهنامه. او پسر ویسه و از مردم ختن بود و سپهسالار افراسیاب و به تعبیری فرمانروای ختن .نام وی را فیران بن ویسغان و بیران بن ویسکان نیز ذکر کرده‌اند.
پیران در میان پهلوانان تورانی، تنها کسی است که از جهت صفات اخلاقی همطراز شخصیتهای برجستة ایرانی است، زیرا تلاش او همیشه در تفاهم و همدلی ایرانیان و تورانیان در راه صلح بود. او در اغلب نبردهای ایران و توران، در کمال خرد و مردانگی، حضوری فعّال داشت و نمایندة سیاسی و نظامی افراسیاب بود.
در متون کهن ایرانی، پیران و اَغریرث، برادر افراسیاب، تنها بزرگان توران زمین اند که نکوهش نشده‌اند. در اوستا آمده است که توس پهلوان، از آناهیت درخواست کرد تا او را بر پسران دلیر وَئسکه در گذرگاه بلند خشثرسوکه غلبه دهد و بسیاری از تورانیان را به قتل آرد. این پسران وئسکه که در یشت پنجم آمده، پهلوانانی از تبار ویسة شاهنامه‌اند که از سالاری پسر او، پیران، در سپاه افراسیاب، غیر از شاهنامه در مآخذ دیگر فارسی نیز سخن رفته است.
پیران، حامی بزرگ سیاوش و فرزندش بود. چون سیاوش به توران پناه برد، پیران افراسیاب را تشویق کرد تا او را با احترام، پناه دهد و خود با شکوه تمام به استقبال وی رفت و دختر خود، جریره، از شجاعترین زنان شاهنامه، را به همسری او درآورد، که فرود حاصل این پیوند بود. پس از چندی، برای تحکیم موقعیت سیاوش، فرنگیس دختر افراسیاب را برایش خواستگاری کرد. پیران چون سرانجام شوم سیاوش را شنید، سرآسیمه به درگاه افراسیاب شتافت و فرنگیس، همسر سیاوش، را از چنگ نگهبانان رهانید و او را که باردار بود، به ختن برد. پس از تولد کیخسرو، به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آیندة نوادة خود بود، کودک را به میان چوپانان فرستاد، اما در ده سالگی او را به نزد خویش بازآورد و به تربیتش همّت گماشت.
به هنگام دستگیری بیژن نیز، پیران وساطت کرد و افراسیاب را از کشتن او منصرف ساخت. بیژن در چاهی افکنده شد و به یاری رستم از آنجا گریخت. پیران با سپاه به تعقیب آنان پرداخت و پس از تلاش پیاپی برای مصالحه ناچار درگیر جنگ شد. پیران که با گودرز هم نبرد شده بود، در حین پیکار از اسب فرو افتاد و دست راستش شکست و به کوه گریخت. گودرز به او پیشنهاد کرد تا زنهار بخواهد و او را به نزد کیخسرو ببرد، اما پیران نپذیرفت و با خنجر به گودرز حمله برد ولی به دست گودرز کشته شد و گودرز خون او را نوشید. کیخسرو با شنیدن خبر مرگ پیران، سوگواریِ فراوان کرد
و فرمان داد تا پیکر او را به مشک و کافور و عنبر بشویند و به دیبای پاک بپوشانند و در دخمه‌ای شکوهمند به خاک بسپارند.
سیاست و زیرکی پیران در تاریخ مثَل شده، چنانکه در متون دوره‌های بعد آمده است که کریم خان زند، آقامحمدخان را «پیران ویسه» لقب داده بود.
طبق شاهنامه فردوسی و گفته‌های محلی قبرپیران ویسه در روستای تاریخی زیبد ودر منطقه درب صوفه قرار دارد و برای صعود به محل گور پیران می‌باید از سمت شرق واز کوره راهی استفاده کرد.
قبر پیران ویسه نیز در یکی از کوه های جنوب گناباد در انتهای دره کوه زیبد در بالای ارتفاعات محلی که به نام درب صوفه معروف است واقع شده، وجه تسمیه به درب صوفه آن است که در انتهای دره در دیواره کوه جایی است شبیه به ایوان و خود دیوار کوه به آن شکل به طور طبیعی واقع شده نه آن که مصنوعی و کار بشر باشد، قدری هم مرتفع تر از سطح دره است و پایین آن هم قدری مسطح است که می توان در آنجا نشست و اطراف آن تماماً سرسبز و خرّم است و چون شکل ایوان دارد و ایوان را در گناباد «صوفه» که همان صفّه است می گویند از این رو آنجا را درب صوفه می گویند و نزدیک آنجا محلی است که به قلعه ی رستم معروف است و بالای آن در کوه جایی است که آن را قبر پیران ویسه می گویند و شرح آن در شاهنامه ذکر شده است.

منابع:
1- ویکی پدیا فارسی
2- تاریخ و جغرافیای گناباد نوشته حاج سلطان حسین تابنده

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها