شنبه, ۰۵ فروردین ۱۴۰۲

درباره گناباد

 خواجه اختیار منشی گنابادی

خواجه اختیار منشی گنابادی

خواجه اختیار حسن فرزند علی یکی از خوشنویسان بزرگ قرن دهم هجری بوده است. او را از بزرگ‌ترین اساتید خط تعلیق می‌دانند. وی مدت سی سال در دربار سلطان محمد خدابنده فرزند اول شاه طهماسب صفوی به‌کار نوشتن نامه‌های شاه اشتغال داشت. اکثر مورخین وفات وی را در سال ۹۹۰ هجری دانسته‌اند ولی کتاب دانشوران خراسان آن‌را ۹۷۰ ذکر کرده است.
بسیاری او را اهل هرات ذکر کرده‌اند اما در یک مرقع او در امضای خود نسبش را چنین ذکر کرده است: "اختیارالمنشی بن علی الجنابادی فی شهود سنه ۹۲۴ " که به این ترتیب در نسب گنابادی او جای تردید نیست. شاهکاری منسوب به خواجه اختیار منشی گنابادی، یکی از معدود آثار بجای مانده منسوب به خواجه اختیار منشی گنابادی است. خواجه در این تابلو زیبا نوشته است: لیالی رمضان المبارک است و ساعت از چهار گذشته دماغ مشق سوخته، نماز هم نخوانده‌ام آنرا باین صحفه مشق اختصار می‌شود انشالله اگر حالت بعد از نماز مقتضی شد صحفه دلی نوشته و الا برای فردا شب والله العالی.

خونه بابا بزرگ

خونه بابا بزرگ

دِرْ سِرِِیْ‌ بابابُزُرْگُمْ‌ یِکْ‌ دُوْ میخِ گُنْدَهْ‌ داشْ‌
یَکْ‌ کِلیدُوْنِ بُزُرْگِ دُوْ کِنارْ اَزْ کُنْدَه‌ْ داشْ‌

کُوْچِهِشْ‌ ساباطیِهْ بُوْ خِیْ سِهْ‌ چارْ چُنْگْ‌ گِرْدِشیْ
تَنْگِ تَنْگْ‌ اُوْ جُورْ کِهْ‌ خِیْ یَکْ‌ تُوْرِه یِ‌ رَدْنَمِشی‌ْ

دِرْ سِراْ یَکْ‌ هَشْتیهْ دیوالْ‌ وُ سَقْفِشْ‌ گِچْبُریْ
دُوْ کِنارِ هَشْتیِمْ‌ تَخْتِ بُلَنْدِ آجُری‌ْ

پُشْتِ دَرْ اَزْ خِشْتْ‌ وُ اَزْ گِلْ دوُ سِهْ گِزْ بَلوُنَهْ‌ بُوْ
تَهْ سِراْ خِشْ‌ فَرْشْ‌ وُ دُوْ گُوْشِیْ سِراْ حُوضْ خُونَهْ‌ بُوْ

دُو میونِ خُونَهْ‌ دِرْیَچِیْ‌ پُرْ اَزْ اُوْوِ زِِلارْ
دُوْ کِنارِم‌ْ وَرْزِمیْ‌ بُوْ یَکْ‌ بِریقِ اَزْ سِفالْ

یَک‌ سِوُودُونِ سِفالیْ‌ دُو مِیُو چَنْ کُوزَهْ بُوْ
یَکْ‌ کُلُوخْ‌ کُوْوِ وُ چَنْ بیلْ‌ وُ کُلُنْگْ‌ دُو پوزَهْ‌ بُوْ

تَخْتِ شیرازِ دِ مُونِشْ‌ مَشْکِ دُوغْ‌ وُ ظَرْفِ ماسْ‌
کَسِهْ یِ پُرْ اَزْ قُرُوتْ، شیرازْ وُ مِسْکَمْ یِک‌ْ دُوْ تاسْ‌

دُوْ کِنارِ خُونِهْ پیِشُوْ کِنْدُکِ پُرْ گِنْدُمِهْ‌
دِیْ‌ بِرِشْ‌ کِنْدُولِهْ یِ پُرْ آرْد وُ کیسِیْ‌ بَدُمِهْ‌

دُوْ طِرِفْ‌ چَنْ‌ لُوْرَهْ‌ پُرْ لیچارْ، سِوُوْیِ شیرِهْ‌یِ
دیْ‌ بِرِمْ‌ خیکِ پُرْ اَزْ شیرازِِ شُورِِ تیرِهْ‌یِ

غالِ مُرْغُوْنِهْ‌ وُ دُوْ تَهْ‌ بیستْ‌ وُ چارْ مُرْغ‌ وُ خُرُوسْ‌
دیْ‌ سِراْ بُوْ هَشْتْ‌ پِسَرْ پُوزْدَهْ‌ نِوَسَهْ‌ چارْ عَرُوس‌ْ

ایْ‌ طِرِفْ‌ دَلیزیِهْ‌ اُوْبِرْ سِراْ اِیْوُونِهْ‌ داشْ‌
مَدِرُم‌ْ خِیْ هَمْ‌ عَرُوْسیهِشْ‌ شِریکیْ‌ تُوْنِ داشْ‌

هَرْ عَرُوسِهْ‌ یَکْ‌ اُطاِقْ وُ کُرْسیْ‌ وُ نُوْدُوْنِهْ‌ داشْ‌
غِیْرِِ ایناْ یَکْ عَمُویُمْ‌ تارْ وُ گِرْمافُوْنِ داش‌ْ

خُوْنِهِی‌ْ خُورْدِیْ‌ کِهْ‌ وَرْ یَکْ‌ لامْپِ لِمْپایْ‌ داغْ‌ مِبُوْ
اِشْکِنِیْ‌ شیرازْ دِ رُویِشْ‌ یَکْ‌ وِجَبْ‌ قِیْماِقْ مِبُوْ

گاهِه‌ْ خَرْجِ زِنِْدْگیرْ ایْ‌ چَنْ بِرارْ یِک‌ْ کُلْ‌ مِکیْ‌
دِیکِگِیْ‌ توگیْ‌ دِ مُدْبَخْ‌ هَرْ صُحُبْ‌ قُلْ قُلْ مِکیْ‌

گاهِهْ‌ چِنْگَلیْ‌ مِخارْدِم‌، گاهِ آشْ‌ یاْ جُوشْپِرَه‌ْ
گَه‌ْ شِگِمْهاْ پُرْ مِشُوْ اَزْ نُونِ‌ دُوغْ‌ تاْ خِرْ خِرَهْ‌

نُونِ تِفْتُونِ مُلایِمْ‌ رُوشْ‌ پُرْ اَزْ دارْ وُ دِواْ
گُورْدِخُورْدِمْ‌ راسْ‌ مِکِرْدَنْ‌ بَهْرِ دَسْتِ بِچِّه‌هاْ

وَخْتِ سِرْ میزُوْ مِشُوْ گُوسْپَنْدِ پِلْوارِ مِبُوْ
شُوْ دِ دُورِ هَم‌ْ بِدِمْ‌ خُرْدْ وُ کِلُوْ پیرْ وُ جِوُوْ

نِهْ‌ دِ فِکْرِ گُوشْ‌ بِدِم‌ْ نِهْ‌ بَرْف‌ وُ نِهْ‌ ریکاْ نِهْ‌ نَفْ
هِرْهِرایِ خِنْدَمِن‌ْ تاْ چَنْ‌ سِراْ اُوَرْ مِرَفْ‌

زِنْدِگی‌ْ سَدِیْ‌ بِدیْ‌ بیْ‌ شیلِهْ‌ پیلَهْ‌ با صِفا ْ
وَرْکَم‌ْ وُ بیشِشْ مِساخْتِمْ‌ جُمْلِگیْ‌ شُکْرِِ خداْ

دُوْ زِمانْ‌ بابابُزُرْگُمْ‌ سِرْپِرَسْتِ خُونَه‌ْ بُوْ
هَرْ چِهْ‌ اُو فِرْمُوْ مِداْ هَرْ هَشْ‌ بِرارْ فِرْمُوْ مِبُوْ

کاشْ‌ حالِمْ‌ مِثْلِ اُوْ وِخْتاْ سِرایِ داشْتِمْ‌
گیوِهْ یِ پاپیچِ تِنْبُونِ قِبایِ داشْتِمْ‌

آرِزُویُمْ‌ اینیْ‌ اِیْ‌ "فِیاضْ‌" کِه‌ْ یا دیوُوْنَهْ‌ شُم‌ْ
یاکِهْ‌ مِثْلِ جَدُّمْ‌ اَمْرُوزْ حاکِمِ‌ کاشُوْنَهْ‌ شُمْ

اسفندیار فیاضی

محمد پروین گنابادی

محمد پروین گنابادی

پروینِ گُنابادی، محمد، نویسنده، محقق و مترجم معاصر. به سال ۱۲۸۲ش در قصبة کاخک گناباد به دنیا آمد. خاندان وی از روحانیان منطقة گناباد و فردوس بودند. پدرش عباس ملقب به شمس الذاکرین فرزند ملاّ امیر بود. از روزگار صفویان تا دوران این ملاّ امیر، دو تن به نام ملاّ امیر از نیاکان پدری وی بودند که نخستین آنان در دورة صفویان برادر فاضل خان، مؤسس مدرسة فاضل خان مشهد، بود (پروین گنابادی، ۱۳۵۳ ش الف، ص ۷۷۰).
پروین در هفت سالگی به مکتبخانه رفت. پس از آنکه تحصیلات مکتبخانه را در کاخک به پایان رسانید، نزد پدرش قسمتی از مقدمات علوم قدیم را فرا گرفت و حدود دو سال در مدرسة حبیبیة فردوس و مدرسة قدیم قاین تحصیل کرد. در پانزده سالگی به مشهد رفت. در مدرسة فاضل خان و سپس مدرسة نواب ادبیات عرب آموخت (همان، ص ۷۷۱؛ «محمد پروین گنابادی : معلم و دانشمندی نمونه»، ص ۲۶۳) و در زمرة شاگردان خصوصی ادیب نیشابوری * درآمد (جشن نامة محمد پروین گنابادی، ص هشت). ادیب نیشابوری در درس خصوصی خود شاگردانی را می‌پذیرفت که ذوق شاعری داشتند. پروین اشعارش را برای ادیب خواند، ادیب او را پذیرفت، اما از تخلّص وی، فانی، خوشش نیامد و به او پیشنهاد کرد که نام ستاره ای را انتخاب کند. او هم «پروین» را برگزید که بعداً نام خانوادگی او شد و کلمة گنابادی را به سبب علاقه به زادگاه خود بر آن افزود (پروین گنابادی، ۱۳۵۲ ش، ص ۲ـ۳؛ همو، ۱۳۵۳ش الف، ص ۷۷۰). پروین در درس خصوصی ادیب مهم‌ترین آثار ادبیات عربی و فارسی، و همچنین عروض را فرا گرفت. در همین زمان با ایرج میرزا ملاقات کرد (پروین گنابادی،۱۳۵۳ش ب، ص ۱۶۵ـ۱۶۶؛ همو، ۱۳۵۲ ش، ص ۱۵). او در درس منظومه اغلب به محضر حاج فاضل و آقابزرگ حکیم که از استادانِ بنام در فلسفه و حکمت قدیم بودند، می‌رفت (پروین گنابادی، ۱۳۵۳ ش الف، ص ۷۷۱). در بیست سالگی تنگی معیشت او را به تدریس در دبستان دولتی احمدی مشهد کشاند و پس از چهار سال در دبیرستان شاهرضا به سمت دبیری ادبیات برگزیده شد (همانجا). در ۲۶سالگی ازدواج کرد (پروین گنابادی، ۱۳۵۲ ش، ص ۱۴) و از ۱۳۱۷ش به بعد علاوه بر تدریس در دبیرستان‌ها در ادارة تحقیق اوقاف و بازرسی فنی مدارس مشهد نیز خدمت می‌کرد. در ۱۳۲۲ش ریاست دانشسرای دختران مشهد را بر عهده گرفت و در اواخر همان سال به نمایندگی مجلس شورای ملی از سبزوار انتخاب شد. پس از پایان دورة مجلس از سیاست کناره گرفت و در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد.


در اوایل ۱۳۲۸ش که به علت فعالیت‌های سیاسی گذشته بیکار شده بود، به پایمردی استاد مدرس رضوی، با علی اکبر دهخدا آشنایی یافت و پس از چندی، از همکاران نزدیک دهخدا در تدوین لغتنامه شد (پروین گنابادی،۱۳۵۳ ش الف، ص ۷۷۱ـ ۷۷۳). او در دو سال، نزدیک به یک میلیون یادداشت از متن‌های مهم استخراج کرد و لغات محلی گناباد و مشهد را از یادداشت‌های خود بر آن افزود (پروین گنابادی، ۱۳۵۲ ش، ص ۸). علاوه بر تنظیم حرف «ذ» با همکاری دهخدا و حرف «غ» با همکاری شهاب فردوس حرف «ط» و بخشی از حرف «الف» (الف س ـ الف ص) را به عهده داشت و برای حرف «ی» که قرار بود آن را تنظیم کند، مآخذ و برگه‌های بسیاری فراهم آورد و در ضمن ترجمة مقدمة ابن خلدون، برخی از اعلام آن را برای لغتنامه یادداشت برداری کرد. وی از ۱۳۴۵ش تا واپسین دم عمر عضو هیئت مقابلة لغتنامه بود (پروین گنابادی، ۱۳۵۳ ش الف، ص ۷۷۴ـ ۷۷۵).
پروین در اواخر ۱۳۲۸ش ضمن همکاری با لغتنامة دهخدا به بررسی کتاب‌ها از جهت اصالت محتوی و درستی نگارش در وزارت آموزش و پرورش پرداخت (همان، ص ۷۷۵) و مدت دوازده سال ویراستاری زبانی کتاب‌های دانشکده‌های علمی (پزشکی، فنی، علوم) دانشگاه تهران به عهدة وی بود (همانجا). از اواخر دهة چهل تا پایان عمر با بنیاد فرهنگ ایران در زمینة تدوین فرهنگ تاریخی زبان فارسی همکاری داشت. سال‌ها در بخش زبانهای خارجی دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران، مدرسة عالی آمار، دانشسرای تربیت معلم و دورة فوق لیسانس پژوهشکده فرهنگ ایران به تدریس مشغول بود (همان، ص ۷۷۵ـ۷۷۶). در هفتادمین سال تولدش، دوستان و شاگردان وی به پاس پنجاه سال خدمات فرهنگی استاد مجموعه ای، با عنوان جشن نامة پروین گنابادی، به وی اهدا کردند. در تاریخ ششم مهر ۱۳۵۵، شورای دانشگاه تهران به پاس خدمات ارزندة او در زمینة شناسایی و شناساندن متفکران ایرانی و اسلامی به وی دکترای افتخاری در رشتة الهیّات و معارف اسلامی اهدا کرد.
فهرست آثار پروین گنابادی بدین قرار است: ترجمة روح تربیت گوستاو لوبون (روزنامة صاعقة شرق مشهد، ۱۳۰۶ش)؛ راهنمای مطالعه (۱۳۱۳ش)؛ اندیشه‌ها (۱۳۱۳ش)؛ سخن نامه (۱۳۱۵ش)؛ فن مناظره (روزنامة آزادی مشهد، ۱۳۱۵ش)؛ دسته گل سوسن (۱۳۱۶ش)؛ پرورش اراده (۱۳۱۷ش)؛ شیوة نگارش (۱۳۱۷ش)؛ هفت خوان رستم (۱۳۱۹ش)؛ دستور زبان فارسی و خودآموز املاء و انشاء، در سه جلد (۱۳۳۲ش)؛ ترجمة مقدمة ابن خلدون (۱۳۳۶ش)؛ تصحیح مجدد تاریخ بلعمی مصحِّح ملک الشعرا (۱۳۴۱ش)؛ قواعد کلی عربی با همکاری یدالله شکری (۱۳۵۲ ش)؛ بازی‌های محلی (۱۳۵۵ش)؛ تدوین بعضی کتاب‌های درسی دانشکدة مکاتبه ای دانشگاه سپاهیان انقلاب و نشر بیش از سیصد مقاله در نشریات تهران و خراسان که تعدادی از آنها با نام گزینة مقاله‌ها در ۱۳۵۶ش به چاپ رسیده است.
از آثار پروین، ترجمة عالمانة او از مقدمة ابن خلدون شهرتی خاص دارد. وی در نثر شیوه ای خاص خود داشت و با وجود تبحّر در ادب تازی از به کاربردن ترکیبات عربی پرهیز می‌کرد (جشن نامة محمد پروین گنابادی، ص هشت ـ نه). در بین دست نوشته‌هایی که از پروین باقی مانده است، حجم بسیار زیادی به شعر اختصاص دارد، هر چند که خود راضی به اشتهار در شعر نبود. اما در نخستین کنگرة نویسندگان ایران در ۱۳۲۵ش از سبک و شیوة شاعری او سخن به میان آمده است (کنگرة نویسندگان ایران، ص ۳۵،۳۷). پروین در سالهای پایانی عمر خود در بستر بیماری تا آخرین روزها از کار علمی دست نکشید و سرانجام در روز چهارشنبه اول شهریور ۱۳۵۷ دیده از جهان فروبست.

 بیْ گُذَرْ وَرْ اُوْ زِدُمْ

بیْ گُذَرْ وَرْ اُوْ زِدُمْ

دُخْتِرِ هَمْسَیَهْ خِیْ او لاخِ مُویِشْ مُورْ بُکُشْ
او دُو چِشْمِیْ بَدُمیْ،تِفْتُونِ رُویِشْ مُورْ بُکُشْ

تُرْفَهْ وُ خُوشْ هِیْکَلْ وُ خُوشْ ساقْ وُ سُمْبْ وُ خُوشْ اَدا
طاقْ اَبرُو،چینِ مُو،غُرِّ گُلُویِشْ مُورْ بُکُشْ

چِشْ وَکِنْدَهْ مِثْلِ کُوگِهْ راهْ مِرَفْ دیْ کُوچِهْ باغْ
سِلِّیِ اَنْگُورْ وُ اَنْجیرْ وُ هُلُویِشْ مُورْ بُکُشْ

او بِجایِ اُوْ هَمِی کُوچَرْ گُلُوْ پَشی مِکیْ
چُونْ خُودِشْ گُلْ بُو بِرارْ جُو عَطْرْ وُ بُویِشْ مُورْ بُکُشْ

وَخْتِهْ راهْ رِفْتَه هَمِشْ خُورْ تُو مِدا اُو بیْ حَیا
وَخْتِهْ نِقَّلیْ مِکِرْدِشْ گُفْتْ وُ گُویِشْ مُورْ بُکُشْ

گاهِهْ اَخْمِشْ بُو دِرُوْ هَمْ گاهِهْ نکِّیشْ پِخْ مِکیْ
ایْ اَدا اَدْوارِشْ وُ ایْ خُلْقْ وُ خُویِشْ مُورْ بُکُشْ

کُوزِیِ داشْتِشْ مِرَفْ تا اُوْ کُنِدْ اَزْ حُوزِ نُوْ
اُوْ مِخارْدِشْ کُلْ کُلِ کِلِّیْ سِوُوْیِشْ مُورْ بُکُشْ

تا کِهْ سُوتَّسْتِه زِدُومْ وَرْ جِغْ شُو اُو بی مَعْرِفَتْ
قیلْ وُ قالْ وُ سِرْ صِدا وُ هِیْ وُ هُویِشْ مُورْ بُکُشْ

وَرْ سِرُمْ رِخْتَنْ بِهْ اَنْدِ کُشْتَهْ قُومِیْ ناکِسِشْ
بابِیِشْ حَرْفِ نِداشْ بابا کِلوُیِشْ مُورْ بُکُشْ

یَکْ عَمُویِ ناکِسِه داشْتِشْ اَزْ اُو چَقُو کِشا
چُنْگِ سِرْ بالایْ سِبیلایِ عَمُویِشْ مُورْ بُکُشْ

خَلِیِ داشْتِشْ کِه عِیْناً مَدِرِ فُولادْ زِرِهْ
لَفْچْ وُ لُنْجِ جِشْتِشْ وُ چِشْمِیْ اَلُویِشْ مُورْ بُکُشْ

دَهْ شِبُوشْ وَرْ دَقِّ کِلِّیْ داییِشْ غُرُّوْکْ شِدَهْ
چیزِ جِشْ خِیْ کِلِّیِ مِثْلِ کُدُویِشْ مُورْ بُکُشْ

زِنْ پیَرِ داشْتِشْ اَزْ اُو پَچِهْ وَرْمَلیدِه ها
مَیِرِ شِلَّتِیِشْ خِیْ اُو هَوُیِشْ مُورْ بُکُشْ

عَمِّیِشْ دُو کُوچَه مِسْ مُورْ وَرْ چِنارْ بالا کُنَهْ
جِغِّ وِقِّیْ عَمِّۀ دِنْدُو بِخُویِشْ مُورْ بُکُشْ

نَعْلِ کُوشِ خُوهِرِشْ وَرْ طاقِ اَبْرُویُمْ نِشَسْ
غُرْغُرِیْ مَدِرْبُزُرْگِ پُشْ کِمُویِشْ مُورْ بُکُشْ

یَکْ رِفیقِ داشْ بِرارِشْ وَرْ هَمِیْ آشا نُخُودْ
یارِ چِرْشاخْ بادِ نامَرْدِ دُو رُویِشْ مُورْ بُکُشْ

شانْسِ مُورْ بینی کِه چِپُّونِشْ بِه سِرْ دَعْوا رِسی
چُوِّ چِپُّونی کُلُفْتِ بُزْ چِرُویِشْ مُورْ بُکُشْ

نَمْدِنِسْتُومْ دُخْتِرِ هَمْسَیَه نِمْزادِمْ دِرَهْ
او نُقُرْچی وُ شِلِپِسْتیِ شُویِشْ مُورْ بُکُشْ

خِیْ لِقَدْ،بِنْگِرْدِنی،سِرْچُونْگْ وُ کُو وُ نِخْچِلِکْ
اَزْ بِغَلْ،اَزْ پُشْتِ سَرْ،اَزْ رُوبِرُویِشْ مُورْ بُکُشْ

بی گُذَرْ وَرْ اُو زِدُمْ حالِمْ خِجَلِتْ مُرْدَیُمْ
قُومْ وُ خیشِیْ غُرْبِتِ بی آبِرُویِشْ مُورْ بُکُشْ

مِثْلِ دُزْدِ نَه بِلَدْ بِنْگِرْ دِکَهْدُو بی کَسُمْ
طَعْنِۀ هَمْسَیِهِیْ پیرْ وُ جِوُویِشْ مُورْ بُکُشْ

خِیْ هَمِیْ تِپْ خُورْدِنا وازْکَمْ دِلُمْ تُپْ تُپْ دِرَهْ
دُوریِشْ پاکْ مُورْ وَتَسُنْ آرِزُویِشْ مُورْ بُکُشْ

نَقْلِ مُو "فیاض" شِدَهْ نُقْلِ کِلُومِ مِرْدُما
خِیْ هَمِیْ دِرْدا مِسَزُمْ گُو مِگُویِشْ مُورْ بُکُشْ

اسفندیار فیاضی

ملامظفر گنابادی

ملامظفر گنابادی

علی بن محمد قاسم منجّم مظفر گنابادی در زمان شاه‌عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ق) می‌زیست و از مشاهیر منجمین و ریاضیدانان و معاصر شیخ بهائی (م۱۰۳۱ق) بود. در "هدیهٔ العارفین" سال وفات وی در حدود ۱۰۴۰ق ذکر شده و نام او تحت عنوان اصفهانی آمده است.
از آثار وی: "اختیارات نجوم" یا "اختیارات مظفری"؛ "تنبیهات‌المنجمین" یا "تنبیهات مظفری" ، به فارسی ، در احکام نجوم که برای شاه عباس اول تألیف کرد و آن را در ۱۰۲۴ق به پایان برد. "منتخب التنبیهات" ، در نجوم؛ که ملخص "تبیهات‌المنجمین" است؛ "الحاتمیهٔ" ، در بیان خط نصف النهار و معرفت سمت قبله که به‌‌همین جهت آن را "قبله‌الافاق" نیز نامید به نام حاتم بیگ اردوبادی ، وزیر اعتمادالدوله ، نوشت؛ شرح "بیست باب"ملا عبدالعلی بیرجندی ، در معرفت تقویم رقمی که معروف به "شرح بیست باب"؛ ملا مظفر می‌باشد و در ۱۰۰۴ق از شرح آن فراغت یافت.

- ویکی پدیای فارسی
- آفتاب آنلاین

لهجه محلی گناباد

لهجه محلی گناباد

مردم گناباد مانند سایر ایرانیان به زبان فارسی که یکی از فروع زبان آریایی است تکلم می کنند. زبان آریایی از قسم لغات متصرفه است، زیرا لغات ملل جهان طبق تقسیمی که در کتب فقه اللغه شده در تقسیم اول بر دو قسم می باشد: لغات مرتقیه و غیر مترقیه. مرتقیه بر دو قسم است: متصرفه و غیر متصرفه. لغات متصرفه نیز بر دو قسم است: لغات سامی و لغات آریایی. لغات آریایی منقسم به لغات آریایی شمالی و جنوبی می باشد. لغات آریایی شمالی عبارت اند از: لغات هندی و ارمنی و فارسی و اوستایی و کُردی و بخارایی.
البته همه لغات مختلفه جهان در حقیقت به یک لغت که مربوط به بشر دوره اولیه بوده می رسد که بر حسب اختلاف محیط و جوامع و احتیاجات به تدریج رشته های مختلفه پیدا نموده و انشعاباتی از آن حاصل شده است، به طوری که بعداً به کلی از یکدیگر متباین گردیده ولی بعضی لغات هستند که در اصول اولیه و کلمات اصلی با یکدیگر مربوط و نزدیک می باشند، مانند زبان فارسی و کردی و اردو و بعضی از یکدیگر دورند مانند عربی و فرانسهف که دو تای اول از لغات آریایی جنوبی و عربی از لغات سامی و فرانسه از لغات آریایی شمالی می باشند، و زبان فارسی کنونی در اصل از زبان پارسی زمان ساسانیان ریشه گرفته و لغات مختلفه از السنه دیگر نیز بدان مخلوط گردیده است، البته شهرهای بزرگ بیشتر تحت تأثیر این امر واقع شده و اختلاط لغات در آن ها بیشتر می باشد ولی در دهات و جاهای دور افتاده کلمات فارسی سره بیشتر یافت می شود.

سفال مند

آن چنان که از نام آن بر آید این سفال در یکی از روستاهای گناباد موسوم به روستای مند تولید می‌شود. سفالگری در گناباد با پیشینه ای پنج هزار ساله و همچون تمدن‌های هم عصر از شیوه ای یکسان در ساخت پیروی می‌کند اما سفال مند با مصالح و تزیینات متفاوت به شکل پدیده ای نو ظهور از اواخر قرن یازدهم هجری در مند به لحاظ نوع مواد سازنده دو گروه جسمی و چینی تقسیم می‌گردد. ماده اولیه‌ی سفال جسمی خاک رس و سفال چینی ترکیبی از پودر سنگ وگل سر شور می‌باشد.
سفال مند معمولا لعاب دار است.اما مهم‌ترین مشخصه‌ی سفال مند عناصر تزیینی بر گرفته از طبیعت است. این عناصر شامل چهار گروه انسانی،حیوانی، گیاهی و هندسی می‌باشند. از جمله نقوش مشهور سفال مند «نقش ماهی» است که جایگاه والایی در روایات اسطوره ای دارد. ماهی در اعتقادات ایرانیان سرور آفریدگان اورمزد در برابر وزغ بزرگ‌ترین آفریدگان اهریمن است. نقوش خورشید خانم،پرنده، پروانه، بته، جقه، گل ومرغ،گل و پروانه، گل کدو، کتیبه، ابرو گل، محرمات، خونه کی و انواع اسلیمی از دیگر نقوش بکار رفته بر بدنه‌ی سفالینه های مند گناباد هستند.

زیبد

زیبد

زیبَد از توابع بخش کاخک شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی در ایران است. دهستان زیبد مشتمل بر ۱۱۲ روستا، مزرعه و مکان روستاهای تابعه این دهستان همگی در دامنه رشته کوه زیبد واقع شده‌است. مرکز این دهستان روستای تاریخی زیبد نام داردفاصله آن تا مرکز شهر گناباد ۲۳ کیلومتر است تمام روستاهای دهستان زیبد در دامنه رشته کوه بین دشت زیبد و در دامنه کوه تیرماهی یا کوهستان زیبدواقع است به همین دلیل این منطقه را براکوه نیز می‌نامند. روستاهای مهم این دهستان: زیبد، کلات، سنو، روچی (گناباد) و سقی هستند. دهستان زیبد سال ۱۳۲۷ تصویب شده و مجدداً نیز در سال ۱۳۶۶ مورد تصویب هئیت وزیران قرار گرفته‌است.

منطقه حفاظت شده
بخش غربی منطقه براکوه و دشت دهستان زیبد جزو مناطق حیات وحش حفاظت شده‌است. در این منطقه بز کوهی، قوچ، خرگوش، هوبره، انواع کبک و غزال و حیوانات درنده مانند شغال، گرگ و روباه وجود دارد قبلاً پلنگ، گور خر و گراز نیز در کوه تیرماهی وجود داشته‌است. نسل آهوی دشت دهستان زیبد تقریباً رو به انقراض رفته‌است.

- «دشت زیبد». مجله دریای پارس. بازبینی‌شده در ۵ مارس ۲۰۱۶.

..:: گالری عکس ::..

دل ناخوش

دل ناخوش

نِه دِلُم اَز تُو خُوشِس یار وُ نِه خُوش اَز دِگِرا
دائمَاً غُر مِزِنی هَر چِه کِه هَستُم دِ سِرا

ای هَمَه سالِ کِه اَز زِندِگیِ ما طِی شو
تُو بِدِی وَر دِلِ بی پیرِ مُو فِرمونفِرما

نَمدِنُم دُختِرِ شاهِ پِرِیونی کِه چِنی
بَعدِ چَن سال هَنُزکَم مِکُنی ناز وُ اَدا

خُوب وَیادِت مییَه او روز کِه دِ حُوضِ اَبِدی
دِلِ مُور با نِظِرِ تیزِ خُو کِردی پِرما

شیرِ پاک خُوردِیِ مار دی وُ بِدونِ کِم وُ کاس
دی مَحَلَّه بِزَه وَر دِیرِه رُسواییِ ما

خَلویُم بومَه وُ خِی عَمَّه وُ دُختِرخَلَه
تا کُنَن خِی پیِرُم دَستِ بِرِی مُو بالا

مِشوِرَت کِردَن وُ دوُ جَعم بِنا وَر ای شو
تا بیایَن هَمِه‏یِ قُوم بُه دِسبوُسِ شِما

روزِ بَعدِش دوُ سِه دُو مَدِرِ مُو زِمزِمَه کی
کِه هَمو اَوَّلِ کار دُختِرِگَه وَرگُف خا

خوش بِدُم تا کِه بِدُم یِک دو سِه سال بی بِچَّه
کِه بِیَگدو وَدی اومَه سِرِ کِلِّی کُبرا

بَعدِزو وَر رِدِ هَم بومَه بِه نورِ فانوس
مُحسِن وُ مِهدی وُ مَحبوبَه وُ مَنصور وُ رِضا

تا وَخُو اومِدِیُم پاک بِبو اُو بَندِر
مُو شِدُم بی ‏رِمَق وُ زِلَّه وُ وَر حوُلِِ وِلا

مُور بِخاردَی هَمَه‏تِن تا کِه مُگُم پول نِدِرُم
وَرمِگی زَنِ تُو مَستی چِه کُنی بِچِّه گِدا

حالِ کِه پیر شِدِیُم یِکسِرَه غُرغُر مُکُنی
تا کِه رو وَر مُو مِیی خِی خُو مُگُم واوِیلا

اَز مُو وُ تُو دِگَه جِشتی کِه کُنِم جَنگ وُ جِدَل
لااَقَل کَمِ تَحَمُّل کُو دِ پیشِ بِچِه‏ها

بَعدِ چِل سال کِه اَزی زِندِگیِ ما بُگذَش
تُو دِری چِربی وُ مُو سَمعَک وُ عِینَک وُ عَصا

یَکِ مُور دی زِ رِفیقا وُ مِگَه بیماری
اور مُگُم اَز دِلِ مُو بی‏ خِبَری اِی ‏آقا

پِسِرُم ریشِ بُزی، کِلَّه بِلَن، شِلوار تَنگ
موُر مبینِد وُ مِگِد مُد شِدَه اینا پاپا

دُختِرُم موُیِ بِدَر، مانتُو وُ شِلوار کوتاه
اَز مُو وُ مَدِرِ پیرِش نِدِرِد شَرم وُ حَیا

یَکِّدُم فِجعَه شِدَه کَمِ وُ مُور اَچَّه دِرَه
شِدَه دَه سَلَه وُ خوُر تَر مُکُنَه دِلمالا

بَختِ لامَذهَبِ مُو اَز مُو چِنی وَرگِردی
کِه جِگِر گوشِه‏یِ مُو وَرمُو زِوَر شو دیجا

مُور بِدوشیدَه وُ لَق کِردَه وُ وابِجُّندَن
وَختِ نُو خُوردَه کُنَن ظَرفِ غِذایِ مُو سِوا

قوُم وُ خویشام کِه بِرَفتَن هَمَه اَز دُورِ بِرُم
یَکِ نیهَه کِه کُنَه دَردِ دِلُم دارِ دِوا

وَر تُو حَسرَت مُخُورُم گُل بِه جِمالِت فیاض
کِه مِتونی بِزِنی حَرفِ دِلِت بی پِروا

اسفندیار فیاضی

منطقه ييلاقي سنو

منطقه ييلاقي سنو

یکی از مناطق سرسبز و جالب توجه گردشگران در شهرستان گناباد این مکان میباشد که همه سال گردشگران زیادی را به خود جذب می کند. این مکان در 25 کیلومتری شهرستان گناباد قرار گرفته و مسیر ان 7 اسیاب و یک قلعه قرار گرفته است و پراب ترین چشمه شهرستان گناباد میباشد و دارای غار میباشد که بسیار شبیه غار علی صدر همدان است و بگفته دانشمندان در داخل کوه های پشت سر آن  بسیار پراب هستند و گفته شده شاید گناباد با اب این چشمه روزی به خطر بیافتد .
در این مکان ظرفیت کافی برای گردشگران وجود دارد و افراد برای دیدن این مکان میتوانند از ان بازدید داشته باشند و این مکان را ببینند.
سنو به علت واقع شدن در دامنه کوه سیاه و وجود چندین چشمه کوچک و بزرگ، تبدیل به منطقه‌ای بسیار زیبا و خاطره‌انگیز شده است که به علت شناخت کم مردم، افراد تمایل کمتری به استفاده از مواهب طبیعی این منطقه نشان داده‌اند. چشمه سنو و کیسو از نقاط دیدنی و تفریحی سنو هستند. عمده آب زراعی و شرب روستا از دو چشمه تنگل و کیسو تامین می‌شود که چشمه تنگل نقش مهم‌تری را ایفا می‌کند. مهم‌ترین چشمه گناباد، در روستای سنو قرار دارد و از چشمه‌های معروف به شمار می‌رود.
آثار و بناهای تاریخی به‌جامانده از قدیم و همچنین حکایت‌های تاریخی پیرامون این روستا قدمت آن را به بیش از ۱۵۰۰ سال قبل می‌رساند. آنچه در طول تاریخ این روستا را متمایز از سایر نقاط تاریخی کشور کرده است آب فراوان و چشمه معروف آن است. حکایت‌های تاریخی پیرامون آب سنو دلیل بر شهرت و اهمیت آن در گذشته تا به امروز بوده است، به‌طوری‌که وقتی طاهر آب‌شناس از این منطقه عبور می‌کرد، به همراهان گفته است زودتر از اینجا برویم و او در جواب علت آن گفته است که اگر گناباد خراب شود یا به‌وسیله باد خواهد بود یا با طغیان آب چشمه سنو.
معروفیت این چشمه به حدی بوده است که پادشاهانی چون نادرشاه و طغرل و بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی را مجذوب خود کرده است و در مسیر آب این چشمه ۷ آسیاب و یک قلعه وجود دارد که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

کلاهم پس معرکه س

کلاهم پس معرکه س

بِدَر شِدُم زِ سِرا کَغَذِ وَ دَستُم دا
زِنُم مِگَه کِه دِ شُو اینِهار بیار بِه سِرا

سِیَهِیِش کِه مُو دِیدُم فیوز بِپِرُّندُم
چِنو که کُهنِه کُلاهُم بِرَف دُو گِز بِه هَوا

نِوشتِه بو نِدِرم گُوشت وُ تُخمِ مُرغ وُ بِرِنج
وُ لوبِیا و عَدس، لِپّه و هِل وُ سویا

شِکَر و قَن نِدِرم، چایِ مام وَ تَه خُوردَه
بِخِر قُروت و سِیَه دُونَه، صَبو وُ دِریا

صِباح خُسورِ بِرارُم و اَهل وُ اوُلادِش
وُ عَمِهِ ی رَقِیَه خِی بِچِیش مِیَن بی جا

کِنُو وُ جَعفِری وُ اِسفِناج وُ تُربِ سیاه
بِخِر کِه می بِخُورِم آشِ لِخشَک وُ شِروا

بُرا سِفَرِشِ نَف کُو کِه سِر زِمسِتو شو
شِمالِ سَردِ مِیَه کِم کِمَک مِشَه سِرما

هَنُز بِمُندَه هَفَش دَه قِلَم اَزی کَغَذ
شِدُم اَزی هَمَه دِستورِ او دِ سِرگِردا

دِلَرز وُ لِقوَه شِدُم یارِ مُو وَ پیش تَزی
گِمو کُنُم کِه بِظاهِر بِدِش دِلِندِروا

هَنُز کِه گیِج بِدُم وُ مَنگ، وَ دوُرِ مُو جُلّی
تِقی وُ مُحِسن وُ مَحبوب وُ اَعظم وُ کُبرا

مُگُف یَکِه که جِر خُوردَه پُشتِ شِلوارُم
شِدُم دِ مِدرِسَه اَنگُش نِمای هِمِی بِچّه ها

تِقی کِه کَمِه تُلُس بو مِگَه وَنِستنُدی
جِلاب وُ کُوس وُ گِلَم دِفتَر وُ کتاب بابا

دِ مونِ هِرهِرِ گِریَه مُگُف مَحبُوَبه
دِ مدرسَه بِچِه ها مُور مِگُفتَه بِچّه گِدا

چِنی زِ شُک شُکِ ای بِچِّه ها وَبِجّیدُم
مِگی کِه بُرِّ دِ رو سینِه یُم دِرَن پِر ما

حُقوقِ ماهِ مُو کلاً دِویس هِزار تِمِنی
کِه چاریکِشِ شِدَه قِسطِ جِهیِزیِی لِیلا

نِسیهَه مُور نَمِدَن کَسِبا دِگَه وُ مِگَن
کِه چُوخِطِت شِدَه پُر قَرض وُ قولِیِت بالا

هَنُز کِه قَبِضِ تِلِیفون وُ اُو زِ دُنبالِس
زِ قَبضِ بَرق وُ اَجَرِی سِرا کِه واوِیلا

هَمیشَه تَرسُم اَزینی کِه اَز اِداره بِیُم
بِشَند دُوسِه طِلبکار دِ دِر سرِا وَرپا

دِجیِب خَلی مُو گال اَبوعَطا مِزِنَه
چِنی کِه پاک شِدُم اَز زِندِگی دِ دِلمالا

وَ دَر مِدَن خِبَر اَز رادِیو وُ روزنومَه
کِه مَیَه کَمِه زِیاد شَه حُقوقِ کارمِندا

اُمیدِ بِندَه وَری وَعدهِ های بی عَمِلِس
گِمو کُنُم کِه دُو دَستُم گُذِشتیَن دِ حَنا

خُلاصَه لُپِّ کِلوم وَرمُگُم مُنِ فیاض
کُلاهِ بِنَده پِسِ مَعرِکَس اَزی خِرجا

اسفندیار فیاضی

روستای رهن

روستای رهن

نام رهن به روستایی در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی اطلاق می‌شود. این روستا در فاصله‌ی سه کیلومتری جنوب غربی شهر گناباد و فاصله یک و نیم کیلومتری غرب جاده مواصلاتی گناباد به فردوس واقع شده است.

وجه تسمیه
رهن در لغت به معنای گرو کردن و گرو دادن است. در گذشته به این مکان نهر گفته می‌شده است زیرا در قدیم نهر بزرگی در این حوالی جاری بوده است (احتمالاً همان قنات روستا که خیلی پر آب بوده است). این قنات در اثر زلزله‌ای بزرگ تخریب و بند شده است ازآنجاکه مالکین برای باز کردن قنات پول لازم را نداشته‌اند مقداری از آب آن را (دو شبانه روز) به‌صورت رهن به مغنیانی داده‌اند تا دوباره قنات را احیا نمایند بعدازآن این قنات به نام قنات رهن مشهور می‌شود و منطقه را به نام رهن نام‌گذاری می‌کنند.

موقعیت جغرافیایی
روستای رهن در دشت‌های جنوب غربی و به فاصله ۳ کیلومتر از شهر گناباد قرار دارد. فاصله آن از کوه‌های معروف به منطقه سیاه‌کوه حدود بیست کیلومتر می‌باشد. این روستا به لحاظ جغرافیایی در طول جغرافیائی ۵۸ درجه و ۶۵ دقیقه شمالی و در عرض جغرافیائی ۳۴ درجه و ۳۴ دقیقه شرقی کره زمین واقع شده است ارتفاع بلندترین منطقه مسکونی ۱۱۳۹ متر و ارتفاع پایین‌ترین منطقه مسکونی ۱۱۲۶ متر است؛ که بر این اساس اختلاف ارتفاع بلندترین و پایین‌ترین نقطه در منطقه مسکونی فعلی این روستا در حال حاضر معادل ۱۳ متر و کد ارتفاعی مظهر قنات واقع در جلوی مسجد جامع ۱۱۳۲ متر و اختلاف ارتفاع بین مظهر قنات تا پست‌ترین اراضی معادل ۲۱ متر می‌باشد. طول محدوده روستا با احتساب اراضی کشاورزی تحت پوشش قنات آن در شرق به غرب حدود ۳ کیلومتر و در جهت جنوب به شمال حدود ۲ کیلومتر می‌باشد کل محدوده مسکونی این روستا حدود ۰.۵ کیلومترمربع که با احتساب اراضی کشاورزی به حدود شش کیلومترمربع می‌رسد. البته قابل‌ذکر است که محدوده اصلی روستا را نمی‌توان دقیقاً تخمین زد زیرا در قسمت جنوبی روستا بندهایی وجود دارد که تا نزدیکی‌های رشته‌کوه سیاه‌کوه ادامه دارد و در گذشته کشاورزان به‌صورت کشت دیمی از آن استفاده می‌کرده‌اند اما در حال حاضر به خاطر خشک‌سالی‌های پیاپی کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

وضعیت راهها
از این روستا تا مرکز شهرستان گناباد سه مسیر وجود دارد. مسیر اول جاده‌ی اصلی روستا است و پوشش آن آسفالت می‌باشد این مسیر که به جاده‌ی گناباد-فردوس منتهی می‌شود در برگشت از گناباد چهار و نیم کیلومتر و در مسیر رفت شش و نیم کیلومتر طول دارد که در حال حاضر به همت شورای محترم روستا و با همکاری اداره راه شهرستان مسیر رفت هم توسط یک زیرگذر به چهار و نیم کیلومتر کاهش یافته است. مسیر دوم که اکنون عملیات بازگشایی و عریض کردن آن در حال انجام است حدود پنج و نیم کیلومتر طول دارد که از کنار ورزشگاه شهید رجایی به گناباد می‌رسد و مسیر سوم که حدود چهار کیلومتر طول دارد از کنار دانشگاه پیام نور روستا را به گناباد متصل می‌کند و همانند مسیر دوم خاکی است و البته این دو مسیر از میان زمین‌های زراعتی روستا عبور می‌کند. همچنین یک مسیر خروجی به سمت روستای ریاب نیز به طول ۸۰۰ متر و به صورت خاکی وجود دارد.

قدمت
قدمت تاریخی روستا دقیقاً مشخص نیست اما با توجه به برخی شواهد این روستا قدمتی کهن دارد یکی از این شواهد قنات روستا است که تاریخ احداث آن را دقیقاً نمی‌توان تخمین زد و شاید این قنات تا هزار سال هم عمر داشته باشد. یکی از شواهد دیگر که به‌دست‌آمده وجود قبرهای قدیمی در هنگام کندن پی ساختمان‌های شهرک امام علی علیه‌السلام می‌باشد. این قبرها احتمالاً برای انسان‌هایی حفر شده است که مسلمان نبوده‌اند و وجود اشیای قدیمی ازجمله گردنبندهای فلزی و سکه‌هایی که درون این قبرها پیدا می‌شد این فرضیه را محتمل­تر می­کند. به این انسان‌ها در اصطلاح عامیانه روستا گبر گفته می‌شود؛ و حداقل قدمتی که برای این قبرها می‌توان متصور شد بیش از ۴۰۰ سال می‌باشد.
منطقه مسکونی این روستا در طول تاریخ به دلیل بروز وقایع طبیعی مانند زلزله چندین بار جابه‌جا شده است قدیمی‌ترین مکانی که هنوز می‌توان شواهدی از آن را مشاهده کرد در حال حاضر به اراضی کشاورزی تبدیل شده است در جنوبی‌ترین نقطه این منطقه (که در اصطلاح عامیانه به بالای ده مشهور است) مسجدی است که بین اهالی به مسجد کهنه مشهور است و نام اصلی آن مسجد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) می‌باشد قدمتی دیرینه دارد و چند بار بازسازی شده است این مسجد در حال حاضر در شمالی‌ترین قسمت روستا (مشهور به پایین ده) قرار دارد. تا چند دهه‌ی قبل نیز آثاری از یک حمام قدیمی در کنار همین مسجد وجود داشته است که همان سال‌ها تخریب شده است. ازآنجاکه در روزگاران کهن هر از چند گاهی سارقانی به روستا حمله‌ور می‌شده‌اند در این روستا برج‌هایی قرار دارد که در گذشته به‌عنوان برج‌های دیدبانی استفاده می‌شده است و نشان دهنده‌ی ساختار قلعه مانند این روستا در سالیان دور بوده است، البته هنوز نیز نام «در قلعه» به مرکز روستا و مقابل مسجد جامع اطلاق می‌شود که دروازه‌ی ورودی روستا در این مکان قرار داشته است.

گنابادنت (gonabadnet.ir) تنها سایت تخصصی ارائه مطالب در مورد گناباد با هدف معرفی گناباد، آداب و رسوم، مراکز دیدنی و تاریخی، روستاها، مراکز تفریحی و سایر اطلاعات مربوط به شهرستان گناباد است.

مدیریت سایت: ایمان محمدی

تلفن تماس: 09154402686

logo-samandehi